محمد جعفر بهداد مدیرعالی یک مجموعه گسترده و مهم در
کشور، سال گذشته راز تحرکات سازمان یافته و فراگیر مجموعه متبوعش علیه دکتر
احمدینژاد را برملا کرد و در حاشیه نشستی به رئیسجمهور گفت: شما خیلی
محبوب شدهاید!
درباره اینکه راز محبوبیت احمدینژاد در نزد ملت ایران و سایر ملتهای آزادیخواه و عدالتطلب دنیا چیست، به علل فراوانی میتوان اشاره کرد، اما در کنار مؤلفههایی همچون دینداری، عزتطلبی، استقلالخواهی، مردمدوستی و پرکاری، نکته مهمتری وجود دارد که به نظر نگارنده علت اصلی کینهتوزیها و بداخلاقیها علیه وی شده است و آن عامل، استقلال و استحکام اندیشگی احمدینژاد در برابر مطالبات باندهای سیاسی و اقتصادی است. به عبارت دیگر آنچه که افراد و جریانها را در همراه کردن رئیس دولتهای نهم و دهم با توقعات و تحرکات خود ناکام گذاشته، استقلال رأی رئیسجمهور و نیز مقاومت او در حفظ اندیشه آرمانی و مستقل خود در برابر خرده فرمایشات عناصر و جریانهای خودخواه و باندباز میباشد. احمدینژاد با احیای اندیشه و روش فراموش شده امام عزیز در عرصه اجرایی کشور، بسیاری از معادلات و مناسبات عناصری که با زنده شدن روح اسلام انقلابی، منافع شخصی و جناحیشان به مخاطره جدی افتاد را به هم زد.
این امر سبب شد تا اتحادیهای از چپهای اصلاحطلب شده و راستهای اصولگرا شده بر ضد منتخب دهها میلیون ایرانی شکل بگیرد. مخالفان احمدینژاد پس از آنکه یک دوره ناکامی در تطمیع احمدینژاد و تحمیل خواستههای خود به وی را تجربه کردند، این بار با همه توان دست به کار شدند تا با تخریب گسترده رئیسجمهور و همکارانش، زمینه فروپاشی دولت او را فراهم کنند. غربزدههای سکولار تا متحجران مدعی آرمانگرایی، با دروغپردازیهای خبری و داستانسراییهای پلیسی، احمدینژاد و یارانش را به انواع اتهامات ناروا متهم کردند. کانون اصلی جریان موسوم به «نه احمدینژاد» عناصر فریبخورده را به این باور رساند که سکاندار دولت مکتبی و مردمی، از مسیر آرمانهای انقلاب و هنجارهای قانونی منحرف شده است. تلاش تخریبگران بیانصاف برای باورپذیر کردن اتهامات علیه خدمتگزار مردم سبب شد تا آنها شخصیت احمدینژاد را با بعضی چهرههای منفی تاریخ نظیر طلحه و زبیر، بنیصدر و اخیراً نیز در بعضی بولتنهای داخلی با مسعود رجوی شبیهسازی کنند، اما به لطف خداوند عادل، درایت رهبر انقلاب و هوشیاری ایرانیها، هیچیک از این اقدامات برای باورپذیر شدن اتهامات مذکور علیه احمدینژاد و یاران و همکارانش در نزد جامعه نتیجه نداده است و تازهترین نتایج نظرسنجی مراکز افکارسنجی وابسته به کانونهای «نه احمدینژاد» نیز از صدرنشینی قاطع رئیسجمهور در فهرست چهرههای محبوب خبر میدهد.
استقلال، استحکام و محبوبیت اندیشه و روش مدیریتی دکتر احمدینژاد، برای محافل قدرتطلب چنان عذابآور بود که آنها برای کاهش دلبستگی جامعه به این اندیشه مجبور شدند تا اصالت منش و روش رئیسجمهور را زیرسؤال ببرند و لذا ابتدا از ارتباط احمدینژاد با رمالها و جنگیرها سخن گفتند تا به مردم بقبولانند که این اندیشه، اصالت و ارزشی ندارد، اما وقتی با پوزخند جامعه روبهرو شدند، این بار در محافل توجیهی و بولتنهای دروغپرداز خود نوشتند: سرویسهای اطلاعاتی بیگانه از اواسط دولت نهم بر رئیسجمهور مسلط شدند!
تخریبگران تصور میکنند نسبت دادن رویکرد و عملکرد احمدینژاد به طراحیهای بیگانه، باورپذیرتر از اتهام ارتباط با جنگیر و رمال است، حال آنکه حتی مشتریان
پر و پا قرص محافل و بولتنهای آنان نیز در نشستهای به اصطلاح توجیهی، از تحلیلگران میپرسند: پس حمایتهای قاطع و مکرر رهبری از رئیسجمهور و دولت را که همچنان ادامه دارد چگونه توجیه میکنید؟
نیروهای انقلابی و خردمند نمیتوانند باور کنند که بعضیها (!) از اخبار پنهان و پشت صحنه کشور باخبرند، اما مقامات از آن بیخبر هستند. جوانان بسیجی و بصیر نمیتوانند باور کنند که تلاشهای شبانهروزی و توفیقات بینظیر احمدینژاد و همکارانش در عرصههای بینالمللی اقتصادی، علمی، فناوری و احیای هویت اسلامی - ایرانی، محصول خط دادن سرویسهای اطلاعاتی و عناصر نفوذی آنان به رئیس دولت نهم و دهم است.
با این وصف، چنانچه این دروغ و تهمت جدید نیز از صفحه ذهنهای بیمار و کاغذپارههای محفلی، به صحنه خبرپراکنی سردربیاورد، نه تنها باورپذیر نخواهدبود، بلکه همچون داستان پردازیها و منفیبافیهای قبلی، اسباب تمسخر نویسندگان و گویندگان آن را در پیشگاه ملت هوشیار و تحمیلناپذیر ایران فراهم خواهد کرد.
درباره اینکه راز محبوبیت احمدینژاد در نزد ملت ایران و سایر ملتهای آزادیخواه و عدالتطلب دنیا چیست، به علل فراوانی میتوان اشاره کرد، اما در کنار مؤلفههایی همچون دینداری، عزتطلبی، استقلالخواهی، مردمدوستی و پرکاری، نکته مهمتری وجود دارد که به نظر نگارنده علت اصلی کینهتوزیها و بداخلاقیها علیه وی شده است و آن عامل، استقلال و استحکام اندیشگی احمدینژاد در برابر مطالبات باندهای سیاسی و اقتصادی است. به عبارت دیگر آنچه که افراد و جریانها را در همراه کردن رئیس دولتهای نهم و دهم با توقعات و تحرکات خود ناکام گذاشته، استقلال رأی رئیسجمهور و نیز مقاومت او در حفظ اندیشه آرمانی و مستقل خود در برابر خرده فرمایشات عناصر و جریانهای خودخواه و باندباز میباشد. احمدینژاد با احیای اندیشه و روش فراموش شده امام عزیز در عرصه اجرایی کشور، بسیاری از معادلات و مناسبات عناصری که با زنده شدن روح اسلام انقلابی، منافع شخصی و جناحیشان به مخاطره جدی افتاد را به هم زد.
این امر سبب شد تا اتحادیهای از چپهای اصلاحطلب شده و راستهای اصولگرا شده بر ضد منتخب دهها میلیون ایرانی شکل بگیرد. مخالفان احمدینژاد پس از آنکه یک دوره ناکامی در تطمیع احمدینژاد و تحمیل خواستههای خود به وی را تجربه کردند، این بار با همه توان دست به کار شدند تا با تخریب گسترده رئیسجمهور و همکارانش، زمینه فروپاشی دولت او را فراهم کنند. غربزدههای سکولار تا متحجران مدعی آرمانگرایی، با دروغپردازیهای خبری و داستانسراییهای پلیسی، احمدینژاد و یارانش را به انواع اتهامات ناروا متهم کردند. کانون اصلی جریان موسوم به «نه احمدینژاد» عناصر فریبخورده را به این باور رساند که سکاندار دولت مکتبی و مردمی، از مسیر آرمانهای انقلاب و هنجارهای قانونی منحرف شده است. تلاش تخریبگران بیانصاف برای باورپذیر کردن اتهامات علیه خدمتگزار مردم سبب شد تا آنها شخصیت احمدینژاد را با بعضی چهرههای منفی تاریخ نظیر طلحه و زبیر، بنیصدر و اخیراً نیز در بعضی بولتنهای داخلی با مسعود رجوی شبیهسازی کنند، اما به لطف خداوند عادل، درایت رهبر انقلاب و هوشیاری ایرانیها، هیچیک از این اقدامات برای باورپذیر شدن اتهامات مذکور علیه احمدینژاد و یاران و همکارانش در نزد جامعه نتیجه نداده است و تازهترین نتایج نظرسنجی مراکز افکارسنجی وابسته به کانونهای «نه احمدینژاد» نیز از صدرنشینی قاطع رئیسجمهور در فهرست چهرههای محبوب خبر میدهد.
استقلال، استحکام و محبوبیت اندیشه و روش مدیریتی دکتر احمدینژاد، برای محافل قدرتطلب چنان عذابآور بود که آنها برای کاهش دلبستگی جامعه به این اندیشه مجبور شدند تا اصالت منش و روش رئیسجمهور را زیرسؤال ببرند و لذا ابتدا از ارتباط احمدینژاد با رمالها و جنگیرها سخن گفتند تا به مردم بقبولانند که این اندیشه، اصالت و ارزشی ندارد، اما وقتی با پوزخند جامعه روبهرو شدند، این بار در محافل توجیهی و بولتنهای دروغپرداز خود نوشتند: سرویسهای اطلاعاتی بیگانه از اواسط دولت نهم بر رئیسجمهور مسلط شدند!
تخریبگران تصور میکنند نسبت دادن رویکرد و عملکرد احمدینژاد به طراحیهای بیگانه، باورپذیرتر از اتهام ارتباط با جنگیر و رمال است، حال آنکه حتی مشتریان
پر و پا قرص محافل و بولتنهای آنان نیز در نشستهای به اصطلاح توجیهی، از تحلیلگران میپرسند: پس حمایتهای قاطع و مکرر رهبری از رئیسجمهور و دولت را که همچنان ادامه دارد چگونه توجیه میکنید؟
نیروهای انقلابی و خردمند نمیتوانند باور کنند که بعضیها (!) از اخبار پنهان و پشت صحنه کشور باخبرند، اما مقامات از آن بیخبر هستند. جوانان بسیجی و بصیر نمیتوانند باور کنند که تلاشهای شبانهروزی و توفیقات بینظیر احمدینژاد و همکارانش در عرصههای بینالمللی اقتصادی، علمی، فناوری و احیای هویت اسلامی - ایرانی، محصول خط دادن سرویسهای اطلاعاتی و عناصر نفوذی آنان به رئیس دولت نهم و دهم است.
با این وصف، چنانچه این دروغ و تهمت جدید نیز از صفحه ذهنهای بیمار و کاغذپارههای محفلی، به صحنه خبرپراکنی سردربیاورد، نه تنها باورپذیر نخواهدبود، بلکه همچون داستان پردازیها و منفیبافیهای قبلی، اسباب تمسخر نویسندگان و گویندگان آن را در پیشگاه ملت هوشیار و تحمیلناپذیر ایران فراهم خواهد کرد.
٭ معاون سیاسی نهاد ریاست جمهوری