مدتها پیش بود که به عنوان دانشجو به دفتر دکتر الهام در دانشگاه تهران
رفتم و در رابطه با اتفاقات سالهای نخست انقلاب با این استاد دانشگاه
امروز و دانشجوی دیروز به گفتوگو نشستیم؛ حال بعد از مدتها این گفتوگو
قسمت صفحه «چراغ راه» روزنامه ایران شد.
قبل و بعد از واقعه 14 اسفند دانشگاه تعطیل بود، میدانید که دانشجویان
چند گروه بودند. عمده دانشجویان فعال مذهبی در فاصله تعطیلی دانشگاهها و
بهخصوص در شرایط جنگ، جذب دفاع مقدس شده بودند؛ امثال شهید باقری.
دانشجویانی هم بودند که در آن شرایط هم در دانشگاه و هم جنگ و هم در علوم
تربیتی فعالیت میکردند مثل شهید رجب بیگی. طیف زیادی از دانشجویان هم در
نهادهای مختلف کشور مشغول بودند.در دانشگاهها گروههای مختلفی وجود داشت
اما بیشتر از همه منافقان بودند که محور فعالیت آنها در اطراف دانشگاه بود و
خیلی در خود دانشگاه فعالیت نداشتند. منافقان تجمعاتی در آن شرایط راه
میانداختند که هدفشان بازگشایی دانشگاه بود (قبل از 14 اسفند) و بعد از 14
اسفند اعلام کردند که برای بازگشایی دانشگاه اقدام میکنند ولی در
اجتماعاتی که در بیرون دانشگاه راه میانداختند، به خاطر شرایط حاکم بر
جامعه، امکان حضور در دانشگاه را پیدا نمیکردند.قبل از ماجرای 14 اسفند یک
نواری پخش شده بود که مسائلی در مورد شهید آیت و مسائل دیگری در آن مطرح
شده بود، بنابراین بین بچههای تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی اختلاف
دیدگاههایی وجود داشت.به نظرم در قضیه 14 اسفند دانشگاه نقشی نداشت.
آنهایی که در سمت بنی صدر بودند اگر دانشجو هم بودند دیگر عنوان
دانشجوییشان موضوعیت نداشت. بیشتر از سازمان منافقان بودند و آن ویژگی بنی
صدر که متاسفانه به تاکیدات امام توجه نکرد، این بود که منافقان دورشان را
گرفته بودند و به نحوی از ایشان حفاظت میکردند و هم این که منشور ضد نظام
و حکومت را برای ایشان میساختند و نتیجه هم همین طور بود. دقیقاً همین
ارتباط منافقان با بنی صدر منجر به این شد که رجوی، داماد بنیصدر شود.
منافقان از بنی صدر استفاده کاملی کردند و جریانات را پشتیبانی و
درگیری ایجاد کردند و کسانی که با بنیصدر مقابله میکردند، شهید و کشته
شدند؛ این کشتهها هم عمدتاً مردم عادی بودند. افرادی هم که در مقابل این
جریان مقابله میکردند، اکثراً از دانشجویان متفرقی بودند که هیچ سازمان
یافتگی در آن روزگار نداشتند و بیشتر کتک میخوردند.مجروحان 14 اسفند در
کتابخانه مرکزی تحصن کردند و با مسئولان قضایی آن زمان دیدار کردند. من آن
روز صبح در دانشگاه بودم ولی بعد باید به حزب جمهوری اسلامی میرفتم. وقتی
در حزب بودم، درگیریها به خیابانها کشیده شده بود. تظاهرات مختلف و
پراکندهای که عمدتاً از مردم حزباللهی به مقابله این جریان در خیابانها
داشتند تا غروب هم طول کشید.بچههای دانشگاه تهران اغلب بنی صدری بودند و
با شهید بهشتی میانه خوبی نداشتند. این ترکیب وضعیتی بود که انجمن اسلامی
در دوره تحکیم دانشگاه داشت ولی این که در 14 اسفند بخواهند نقش تعیین
کنندهای داشته باشند، این گونه نبود.ما پیشبینی میکردیم یک جلسه جنجالی
باشد و امثال من میگفتیم که اگر بچه حزباللهیها در میدان نباشند، ماجرا
جمع نمیشود و فکر میکردیم حداکثر اتفاقی که بیفتد، مشابه قضایای میدان
آزادی باشد و فکر نمیکردیم قضیه آنقدر حاد باشد و پیشبینی آن وخامت را
نمیکردیم.