شاید
حذف یک نفر از سردبیری یک نشریه آنچنان خبر مهمی به نظر نرسد یا اگر همان
فرد را از سایتی حذف کنند که خود از پایه گذاران آن بوده باز هم آنقدر به
ظاهر خبر مهمی نباشد چه برسد به آنکه تبدیل به سوژه سرمقاله هم شود! اما
هنگامی که کمی عمیق تر به ماجرا بنگریم تنها در اصل خبر متوقف نمی شویم و
از تنگ نظری جریانی آگاه میشویم که مدعی صدور انقلاب است حال آنکه والدین و
فرزندان خود را نیز نمی تواند حفظ کند...
اما
اصل خبر: محمد مهدی تهرانی سردبیر نشریه اصولگرا بدون هیچ اطلاعی از
سردبیری این نشریه که وی را می توان همه کاره آن دانست حذف شد و شماره جدید
این نشریه در حالی منتشر شد که این چهره گفتمانی جریان سوم تیر می بایست
از روی دکه، نشریهای را می دید که خود برای شروع به کار آن نقش ایفا کرده
بود...
پیش تر هم محمد مهدی تهرانی از شورای سردبیری رجانیوز نیزکنار گذاشته شده بود.
اما به واقع جرم تهرانی چه بود؟
مهمترین
تفاوت محمد مهدی با سایر دوستانش که به راحتی وی را از گردونه حذف کردند
یک کلام بود حرکت بر مدار عقلانیت؛ تهرانی یا همان نویسنده وبلاگ میثم تمار
از آن دست افرادی نبود که تحت جو سازی اقدام کند لذا هنگامی که دوستانش
تصمیم گرفتند توپخانه خود را علیه دولت روشن کنند وی با تحلیل های عقلانی و
نه احساسی خود با این امر مخالفت کرد البته جایگاه محمد مهدی آنقدر محکم
بود که دوستانش نتوانند به وی برچسب جریان موسوم به انحرافی را بچسبانند
چراکه حتی شبکه ایران سایت روزنامه ایران نیز در حمله به تهرانی کم نگذاشته
بود پس این برچسب به وی نمی چسبید؛ به هر حال تهرانی معتقد بود به جای
تخریب باید سراغ نقد رفت نقدی دلسوزانه و گذر از احمدی نژاد و له کردن وی
را به دور از عقلانیت انقلابی خود می دانست، همین اختلاف نظر کافی بود تا
وی از سوی جریانی که همواره محمد مهدی را چهره گفتمانی خود معرفی می کردند
مورد بایکوت رسانهای قرار گیرد.
اما
هنوز برای محمد مهدی یک پایگاه دیگر باقی مانده بود و آن هم نشریه اصولگرا
بود؛ تهرانی در اصولگرا صراحتا از وحدت دولت و پایداری سخن به میان می
آورد امری که مورد پسند افراطیون نبود؛ تهرانی در اصولگرا رویکرد شورای
نگهبان در مقابل دولت را به نقد کشید البته نقدی منصفانه و سازنده اما همین
میزان هم برای جریانی که به دنبال حذف والدین خود بود تا ارثیه پدر را به
جیب بزند خط قرمز به حساب میآمد...
اما
اوج اختلاف نظر محمد مهدی تهرانی با این جریان زمانی به اوج رسید که
تهرانی به مانند برخی دیگر از دوستانش برای ریاست جمهوری کشور به گزینه
دکتر الهام رسید و مردانه از این انتخاب خود دفاع کرد.
دفاع
از دکتر الهام بر مبنی عقلانیت انقلابی برای کسانی که بی پروا می گفتند ما
با علامه بیعت کردیم و انتخاب را به ایشان سپردیم قابل پذیرش نبود. تهرانی
حالا رسما از دکتر الهامی حمایت می کرد که جزئی از دولت به حساب می آمد و
این برای جریانی که تنها راه رسیدن به ارثیه پدر را قتل وی می دانست نه
تنها مطلوب نبود بلکه غیر قابل پذیرش بود حتی اگر محمد مهدی تهرانی بعد از
عدم ثبت نام دکتر الهام از جلیلی دفاع کرده باشد. حتی اگر دفاع وی از جلیلی
بسیار کارامد تر از تصمیم تشکیلاتی باشد البته با این قید که بعد از قطعی
شدن عدم صلاحیت کاندید خود روغن ریخته ریخته را نذر امامزاده کردند... این
ها مهم نبود چراکه هر نمادی از اتصال با دولت باید حذف میشد.
محمد
مهدی تهرانی موقعیت خود را قربانی عقلانیت انقلابی خویش کرد تا اثبات کند
جریانی که به پدر و فرزند خود رحم نمیکند نمی تواند عمر پایداری داشته
باشد...
تهرانی
فقط برای دوستان نزدیک خود یک پیامک زد نوشت: "نشریه اصولگرا رو هم خودشون
منتشر کردن بدون اینکه من حتی خبر داشته باشم اینم مزد این همه جون کندن"
محمد رحمانی
منبع:نکات پرس